۲۰۱۷ نوشتم این رو فکر کنم
کتابی که این روزها تو کیفم وول می خوره یه کتاب نسبتا قطوره در مورد تصمیم گرفتن*. مدتها بود فکر می کردم تعداد تصمیم های اشتباه زندگیم دارن صعودی بالا می رن و بعد هفته قبل اتفاقی این کتاب رو دیدم: عوامل نهانی تاثیرگذار و شکل دهنده تصمیمات ما. نویسنده
Dan Ariely
رو اول از تد تاک شناختم و بعد از سخنرانی هاش در شرکت ها و هر بار حتی با گوش کردن به سخنرانی های تکراریش هم هیجان زده می شم! این بار هم اول اسم نویسنده رو دیدم و اول کتاب رو خریدم بعد متوجه شدم عجب برد شیرینی داشتم. به قول معروف
روزی نگر که طوطی جانم سوی لبت
بر بوی پسته آمد و بر شکر اوفتاد
فعلا ده صفحه رو خوندم و برای هر صفحه اومدم یادداشت بردارم دیدم کل صفحه رو بازنویسی کردم.
تا اینجا نویسنده توضیح داده که چطور “همه چیز در دنیای کسب و کار به شکل غیرمعقولی به هم مرتبطه” و چطور آدمها از این جمله ساده ولی قدرتمند برای افزایش فروش محصولات و سرویس شون استفاده می کنن. اینکه چطور افرادی که تو بخش بازاریابی محصولات و سرویس ها هستند برای ما تصمیم می گیرن که چقدر خرج کنیم و چی بخریم و چطور بخریم در نگاه اول ترسناک و بعد هیجان برانگیزه… واقعیت اینه که در دنیای امروز هدایت ذهن افراد به سمت و سویی که ما می خوایم مدتهاست در کسب و کار از رویا به واقعیت تبدیل شده ولی باید اعتراف کنم که همچنان “فروش” بخش ترسناک کسب و کار برای منه. حتی توی کسب و کار خودم هم با قدرت از ارزش افزوده خدماتم برای مشتری صحبت می کنم ولی کمی شرمگین حرف می زنم وقتی صحبت از پرداخت و هزینه می شه! حتی یک بار مچ خودم رو گرفتم که تن صدام رو تغییر داده بودم موقع صحبت از پرداخت و با صدای آرومتر حرف می زدم! فعلا هر صفحه رو دو بار خوندم و هی فکر کردم خب حالا از این استراتژی چطور تو کسب و کار خودم استفاده کنم؟
در واقع وقتی که صرف فکر کردن به مطالب کردم بیشتر از وقتیه که به خوندن اختصاص دادم. قطع کتاب رو دوست دارم. تو کیف شلوغ من جا می شه و اکثرا وقت غذا خوردنم رو می گیره… خوشحالم… این روزها مدام قهوه روی میز یخ می کنه…
*Predictably Irrational