از خلال همصحبتی با یک دوست
من تاریخ جوامع و تمدن و اینها رو سالها پیش خوندم ولی یادم نیست دقیقا از کی تک همسری رواج پیدا کرد بین انسانها…. ولی به هر حال یه قرارداده از دید من. هر دو طرف میتونن انتخاب کنن به این قرارداد وضع شده توسط انسانها پابند نباشن ولی از دید من مهمه که این هم خودش یک قرارداد باشه یعنی دو طرف آگاه باشن. مشکل من با کسانیه که وارد قرارداد تکهمسری میشن و بعد از اون قرارداد بیرون میزنن… خب خونه رو بفروشی دیگه بخوای فسخ کنی باید جریمه بدی. نمیشه بفروشی خودت هم باز بشینی توش که. قرارداد تکهمسری هم همینه، یا توش هستی بهش وفاداری یا توی قرارداد دیگهای هستی به اون قرارداد دیگه وفاداری…. من واقعا با قراردادها مشکل ندارم، با دور زدن قراردادها مشکل دارم
***********
یک بار این رو در مورد یک کیس در آلمان گفتم، ملت قیامت کردن. مادر و پسر با هم ازدواج کرده بودن. گفتم اینکه شما با محارم خودت (تو اصطلاح ما حالا وگرنه اونها که محرم نامحرم ندارن) ازدواج نکنی یا رابطه جنسی نداشته باشی یک قرارداد بشری هست و در طبیعت قانونی نیست که منعت کنه… علم ثابت کرده مضرات داره ولی به هر حال به طور طبیعی دکمهای تو آدم نیست که بگه فلانی ننه ت هست، نخواب باهاش…. اینها آموختنی هست و قرارداد بشریه. فقط در صورتی باید مجازات بشه که علیرغم میل یکی از طرفین صورت گرفته باشه، وقتی هر دو راضی هستن مانعی نیست
قشقرقی کردن ملت که تو هرج و مرج طلب هستی و تو حالیت نیست و تو بیماری و فلان…. اینه که کلا لال میشم در برابر بقیه که متهم نشم به بیماری
************
باید ببینی قراردادی که توش هستی چه مدلیه و تو چهارچوب اون قرارداد حرکت کنی، نوع اون قرارداد هست که خط قرمز میذاره
*************
مشکل اینه که خیلی از آدمها حتی خودشون هم نمیدونن چی میخوان. طرف یه چیزی رو قبول میکنه، بعد که انجام میدی میگه آره من قبول کردم ولی فکر نمیکردم تو انجامش بدی. الان خودم با احساس خودم نمیتونم کنار بیام
آدمیزاد همیشه پیچیدهست، تکلیفش با خودش روشن نیست چه برسه با یکی دیگه
************
الان که فکرش رو میکنم، خیلی غمگینکنندهست… اینهمه چیزهای خوب برای لذت بردن وجود دارن ولی ماها هی قانون پشت قانون درست کردیم لذت رو محدود کردیم گذاشتیم تو چهارچوب… مزخرف شد همهچی
************************
بعدا نوشت: ذات آدمی چهارچوب طلبه انگار…. هی منطقی فکر می کنی اخرش هورمون ها می زنن بالا، باز همون تصمیم احساسی رو می گیری… بعضی وقتها احساسی مازوخیستی حتی!