جایی نوشته بود
مهم نیست ماشین و خونه ای که داری چی هستن، تهش تو و اون آدم فقیر بی چیز هر دو فقط تو یه متر جا می خوابید پس فروتن باش.
من هرچی فکر می کنم چنین نگاهی من رو حریص تر می کنه به اینکه فکر کنم حالا که قراره نیست و نابود شم بذار هرچه بیشتر لذت ببرم از زندگی. بذار خونه بزرگتری داشته باشم و ماشین بهتر و سفرهای گرونتر برم و بی خیال بقیه، بذار مادی گراتر باشم…
یا مثلا ممکنه من رو به این برسونه که خب تهش که چی؟ هرچی هم جمع کنم باز که قراره بمیرم… به پوچ گرایی برسم و برم درویش بشم لگد بزنم به کار و زندگی و همه چی…
یعنی یا افراط یا تفریط…
حالا هر چی، من با فکر کردن به اینکه تهش فقط یکی دو متر قبره واسه کرمها خوراک می شی اصلا فروتن نمی شم، صفات رذیله م بالا میاد تا خوبها…
آن خط سوم منم!
*آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر … یکی را هم او خواندی هم غیر او … یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خط سوم منم
شمس تبریزی