بالاخره وظیفه‌شون هست یا نه؟

 

baby-1150109_1920

این متن رو بعد از مکالمه با یک دوست می نویسم. مکالمه یی درباره ی اینکه بالاخره پدران شصت هفتاد ساله ی ما لطف می کنند که خرج بچه های سی و چندساله شون رو می دن و یا حق ماست که از دارایی های خانواده سهمی ببریم ولو در چنین سن و سالی… (و شاید بشه تعمیمش داد به مساله ی ارث و میراث در نگاهی کلان تر)

اوایل که با چینی ها حشر و نشر می کردم، متوجه شدم حتی اونها که کار پاره وقت دانشجویی دارند، مبلغی هرچند ناچیز رو هر ماه به خانواده شون می دن. دوستانی دارم که شغلی در مایه های فروشندگی در یک مغازه دارن و هر ماه مقدار کمی پول رو توی پاکت های قرمز می ذارن یا آنلاین به حساب پدر مادرهای نسبتا پولدارشون می ریزن. دختری رو می شناسم که تو کار خونه به دیگران کمک می کرد و ماهی پنجاه رینگیت پول می ریخت به حساب پدر مادرش و پدر هر ماه مبلغی بیشتر از اون مقدار رو به عنوان کمک هزینه به حساب دخترک می ریخت! برام قابل هضم نبود و با اینکه کار مودبانه یی نیست، از دخترک پرسیدم که خب چه کاریه دخترجان!

دخترک (و بعدها دیگران) برام توضیح داد که مقدار این پول اهمیتی نداره بلکه در فرهنگ چینی شما معمولا بعد از دبیرستان (که یا کالج می ری یا سر کار و با کار پاره وقت عموما بخشی از هزینه های زندگیت رو تامین می کنی) وظیفه ی اخلاقی داری که مبلغی بسته به میزان درآمدت به نشانه ی قدرشناسی و اینکه به یاد پدر مادرت هستی به اونها بدی. این مبلغ بسته به میزان درآمد افراد کم و زیاد می شه ولی تا زمانی که شما درآمدی دارید نباید قطع بشه وگرنه شما فرزند ناسپاسی خواهید بود. دخترک آخر توضیحاتش به من گفت مقدار پول اصلا اهمیتی نداره مخصوصا اگر ناچیز باشه و پدر مادرت بهش محتاج نباشن. مهم انجام اون عمله، نشون دادن اینکه تو سپاسگزار هستی…

تو جامعه ی ما که به شدت معتقدم سیستم های آموزشی بسیار ناکارآمدی در زمینه های جامعه پذیری، مهارتهای ارتباطی، بهبود انواع هوش های احساسی و اجتماعی و…رو داره همچنان این باور غلط که پدر مادر تا آخر عمر باید بچه رو حمایت بی چون و چرا بکنن (و لابد ارث و میراثی هم حتما به یادگار بذارن) از نسل های قبل به جا مونده. درسته که فرهنگ خانواده از ده تا بچه و کشاورزی و هزار مشخصه ی دیگه به سمت ماشینی شدن (ترجیح می دم بگم ماشینی و نه صنعتی… چون به نظرم ما صنعتی نشدیم) پیش رفته ولی قضیه اینجاست که هیچ نهادی متولی ایجاد سیستم های پرورش نیروی کار ماهر (و نه لزوما تحصیلکرده) نشده و قسمت اعظم نیروی جوان فعلی بدون یادگیری مهارت خاصی که منجر به اشتغال و درآمدزایی بشه هربار با ادامه تحصیل در مقطع بالاتر ورود به بازار کار رو به تعویق می ندازه. بازاری که هر سال آمار بیکاری بالاتر رو نشون می ده و نیروهای متخصص تر در اون امکان یافتن شغل دلخواه خودشون که متناسب با علاقه و تحصیلاتشون باشه (بماند که در اکثر مواقع حتی این دو تا حیطه هم همپوشانی خاصی ندارن) رو ندارن. عدم وجود این سیستمها، نبود بازار کار و وجود افراد تحصیلکرده ولی فاقد مهارت لازم رو بذاریم کنار هزار عامل دیگه منجمله احساساتی بودن ما که دلش رو نداریم بچه مون سختی بکشه تا پازل خرج بچه ی سی و چند ساله رو کشیدن تو ذهنمون تکمیل بشه. گیریم که ما هم معتقد باشیم بعد از هیجده سال باید روی پای خودمون بایستیم و از پدر مادر پولی نگیریم، با کدوم مهارت باید وارد کدوم بازار کار بشیم؟ (زمان ما تو دبیرستان درسی بود به اسم طرح کاد که یک ساعت در هفته به ما قلاب بافی، بافتنی و گلدوزی یاد می دادن. چند وقت پیش داشتم فکر می کردم اگر من درس نخونده بودم بعد از دیپلم لابد باید می رفتم سراغ بافتن لیف حموم و فروختنش سر گذر)

قرار نیست از کسی طلبکار باشیم ولی راستش زیاد هم بی ربط نیست اگر بگیم پدر هفتاد ساله ی من داره تاوان نابخردی جامعه ی ناکارآمد و بدون آینده نگری لازم رو می ده و نه ناتوانی من…ناتوانی من نوعی در این سن و سال در کسب درآمد یکی از هزار معلول اتفاقات نامیمونی مثل نظام آموزشی ابتر ماست…