با استرس چه کنیم؟

قدیمها می گفتن چطور استرس رو از بین ببرید، الان دیگه سقف آرزوهامون کوتاه شده نهایتا راهکار می دیم که چطور استرس رو مدیریت کنید!

زندگیهای امروزی اینقدر استرس دارن که دیگه با رویکرد سخت نگیر و بی خیال و این نیز بگذرد خیلی وقتها کارمون پیش نمی ره و در کنار این توصیه های آرامشی هر روز رویکردهای جدیدی معرفی می شن (یحتمل برای اینکه مطمئن شن نمی میریم و سر به صحرا نمی ذاریم به این زودی، حالا حالاها هستیم و زیر چرخ آسیای جامعه له می شیم که روزگار بچرخه! کلی خرج رو دست مملکت گذاشتیم آدم تربیت کرده، الان تو فصل بهره وری ولمون کنه بریم؟).

میشل گیلان تو مقاله ای که تو هاروارد ریویو نوشته می گه تو تحقیقاتشون فهمیدن دلیل استرس چندان اهمیتی نداره بلکه اونچه که تعیین کننده ست اینه که ما چطور به استرس واکنش نشون می دیم و بعد می گه در واقع سه تا واکنش عمده به استرس وجود داره:
بعضی ها خونسردی خودشون رو حفظ می کنن در حالی که بعضی دیگه درونشون مضطرب و پرآشوبه

بعضی ها استرس هاشون رو با بقیه در میون می ذارن در حالیکه بعضی ها سکوت رو ترجیح می دن

بعضی ها شروع می کنن به پیدا کردن راه حل و بعضی دیگه فقط حرص می خورن و کاری برای حل مشکل انجام نمی دن.

این سه رویکرد شماست که در طولانی مدت سلامتی و موفقیت شما رو تضمین می کنه. بنابراین خودتون رو ارزیابی کنید ببینید کجای این پروسه ایستادید و واکنش تون به شرایط بحرانی و پراسترس چیه.

این مطالعه روی پنج هزار نفر انجام شده و فقط بیست و هفت درصد مردم در مورد استرس هاشون با بقیه راحت صحبت کردن یعنی دارای قابلیت ایجاد ارتباط با بقیه بودن. اما نکته اینجاست که بعضی از این آدمها که قابلیت برقراری ارتبط رو به خوبی دارن، زیاد در برابر استرس خونسرد نیستن و رویکرد حل مساله رو هم در پیش نمی گیرن. یعنی با اینکه در مورد مشکلاتشون حرف می زنن ولی عملا در دو رویکرد بعدی در می مونن و کار خاصی برای حل مشکل انجام نمی دن. تحقیقات نشون می ده که در نهایت این افراد چندان افراد خوشحالی نیستن.

یه گروه دیگه هم داریم که هم ارتباط می گیرن و هم دنبال راه حل می گردن. این آدمها اما دائم در تلاطم روانی هستن و چون زیاد درگیر می شن و دنبال راه حل هستن باز هم در نهایت دچار مشکلات روحی می شن و زیاد خوشحال نیستن. ضمن اینکه دچار احساس گناه هم می شن بعد از اتخاذ تصمیم ها و این از میزان شادی کم می کنه.

بیشتر از نیمی از مردم در یکی از دو گروه بالا جای می گیرن. گروه سوم که آروم هستن اما معمولا مشاورهای خوبی دور و برشون دارن و به کمک اونها به سرعت تصمیم می گیرن. تحقیقات نشون می دن اونهایی که خونسردی خودشون رو حفظ می کنن، می تونن به راحتی ارتباط برقرار کنن و با دیگران حرف بزنن (و عمل کنن)
افراد خوشحال تری هستند
قسمت مهم این تحقیق اینه که این رویکردها کاملا قابل تغییر هستند و با تمرکز روی این عادتها و رویکردها می تونیم اونها رو به سمت مناسب سوق بدیم و تغییر کنیم. بنابراین یه لیست از پنج اتفاق استرس زا که براتون اتفاق افتاده و شما با موفقیت مدیریت شون کردید درست کنید و دفعه بعدی که در موقعیت استرس زا قرار گرفتید این لیست رو به یاد بیارید. می تونید به یک دوست زنگ بزنید یا قدم کوچکی در راه حل مساله بردارید (مهم قدم برداشتنه، بزرگی و کوچکی تصمیم چندان اهمیتی نداره)

منبع مقاله

معیارهای رضایتمندی

angel-1514270_1280

معیارهای موفقیت شما چه چیزهایی هستند؟ پیشنهاد می کنم قبل از خوندن ادامه ی متن سه مورد از معیارهای موفقیت خودتون رو بنویسید (حتی شده به صورت کلمات و نه لزوما جملات کامل ولی بنویسید چون نوشتن، افکار رو ملموس و قابل ارزیابی می کنه).

 

تو زندگی روزمره معیارهای موفقیت رو احتمالا پدر مادر، جامعه، مدرک تحصیلی، بچه همسایه، ترندهای جهانی، چشم و هم چشمی، بازار کار، دوستان، سطح خانوادگی و یا عوامل دیگه تعریف می کنن (یا حداقل اونها رو تحت الشعاع قرار می دن) ولی دقیقا همون موقع که همه ی این عوامل کمرنگ می شن، وقتی آخر شب می خوای بخوابی و خودت و در و دیوارهای خونه تنهای تنها هستید، یه سوال غلغلک طور به ذهنت می یاد که هر بار مجبورت می کنه معیارهای موفقیتت رو مورد سوال و بازبینی قرار بدی: آیا من خوشبختم؟ این همون زندگیه که من می خواستم؟ آیا از جایی که ایستادم راضیم؟ شاید بشه گفت حس رضایت درونی یکی از مهمترین عوامل لبخندهای زندگی روزمره ست. کسی که از زندگیش به هر دلیلی رضایت نداشته باشه همیشه به دنبال گم کرده ای می گرده و کمابیش روی آرامش رو هم نخواهد دید. ولی رضایت چیه و چطور به دست می یاد؟ رضایت از زندگی تحت تاثیر عوامل درونی و بیرونی بسیاری قرار می گیره و هرگز ثابت نیست.

کارل راجرز مشاور، روانشناس و نامزد جایزه صلح نوبل (۱۹۰۲-۱۹۸۷) می گفت: تفاوت اونچه که هستیم با اونچه که “خود ایده آل” تعریف می شه، میزان رضایت فرد از زندگیش رو تعیین می کنه. هر چقدر این تفاوت بیشتر باشه، میزان نارضایتی افراد و به تبع اون ناکارآمدی، رفتار پرخاشگرانه یا دفاعی و جبهه گرفتن در برابر ایده های جدید بالاتر می ره. نکته ی مهم و اصلی در این تعاریف اینه که این خود ایده آل با چه معیارهایی تعریف می شه؟ چه کسی این معیارها رو تعریف می کنه و نقش عوامل بیرونی و تاثیرگذار در ارزشگذاری این معیارها چقدر و تا به کجاست.

ساده انگارانه ست اگر بگیم که آدمی خودش و فقط خودش این معیارها رو تعریف می کنه و یا در نقطه ی مقابل بگیم که تحت فشار عوامل بیرونی این معیارها برامون تعریف می شن و خودمون هیچ نقشی در تعیین اونها نداریم. یکی از تشبیهات مورد علاقه ی من در مقوله ی حق انتخاب افراد تشبیه این انتخابها به بوفه ی سلف سرویس غذاست. تصور کنید که بوفه ی سلف سرویس بزرگی شامل تمام غذاهای دنیا روبروی شماست و تنها کاری که باید بکنید اینه که غذاها رو انتخاب کنید. صدالبته که به دلیل تنوع و گستردگی انتخابها آدم گیج می شه و یا بعضی غذاها اینقدر دور هستند که آدم عطاشون رو به لقاشون می بخشه! حتی گاهی وقتها محاسبه ی سرانگشتی می کنی و به این نتیجه می رسی که فعلا با همین ها که در دسترس هستند کمی خودت رو سیر کنی و بعد به سراغ بقیه بری و یا در بعضی سناریوها پادرد یا کمردرد (مثلا تیر ترکش خاورمیانه ای بودن نشسته باشه به کمرت! آسون نیست زیاد دور رفتن گرچه غیرممکن هم نیست) امونت رو بریده باشه… همه ی این شرایط محدودکننده یا بعضا انگیزه دهنده و جبرهای ناگزیر بسیار می تونند روی انتخابهای ما تاثیر بگذارن اما در نهایت باز هم فقط خود ما هستیم که باید اون دکمه ی سبز رنگ عبور رو فشار بدیم و علی رغم تمام اجبارها تصمیم نهایی رو بگیریم که چه معیاری برای خود ایده آل مون انتخاب کنیم. به عنوان مثال خیلی از آدمهایی که من تو زندگیم بهشون برخوردم و علی الخصوص هموطن ها چندان با خوراک های چینی میونه ندارن ولی این یه انتخابه که غذاها رو ببینی و رو در هم بکشی یا مثل مجید (قصه های مجید) چشمات رو ببندی و میگو رو برای بار اول بذاری دهنت… اما اینکه چه چیزی بهت شجاعت می ده که حالا سوپ قورباغه یا کباب هشت پا رو بچشی، البته مطلب دیگه ییه…. چیزی که من فراتر از کنجکاوی و تهور و بقیه خصلت ها بهش می گم: “نیروی هدفگذاری”

خانه‌های شاد

ivy-529767_1920

گرچه “طفلی به نام شادی این روزها گم شده ست” اما یه کارهای خوبی هم می شه کرد برای برگردوندنش به امن ترین جای جهان، به خونه هامون…

نظر محققین و متخصصین شادی رو در این باره بخونید:

رنگ بندی توی خونه: رنگ دکوراسیون، دیوارها و اسباب خونه توی روحیه افراد تاثیر زیادی داره. اگر می خواید خونه تون شاد و پرانرژی جلوه کنه پیشنهاد متخصصین دانشگاه آمستردام رنگ دیوار سبز یا زرده… البته نه همه ی دیوارها، یک دیوار رو به رنگ سبز یا زرد در بیارید و دیوارهای دیگه رو سایه ای از اون رنگ… مثلا یکی از دیوارهای هال یا پذیرایی زرد باشه و بقیه کرم خیلی کمرنگ!

گل های تازه: محقق ها برای ده ماه روی شادی و حس و حال یه گروه تحقیق و مطالعه انجام دادن و به این نتیجه رسیدن که گلهای تازه اثر فوری بر میزان شادی افراد، اثر درازمدت بر خلق و خوی آدمها و نقش بسیار پررنگی در ایجاد صمیمیت بین آدمها دارن. کافیه یکی دو تا شاخه گل تازه روی میز آشپزخونه یا توی هالو  پذیرایی بذارید یا از گیاهان سبز توی خونه نگهداری کنید.
اینم لینک تحقیقشون

عکس ها: عکس هایی از لحظات شاد زندگی در کنار عزیزانتون تاثیر بسزایی در عوض کردن حال و هوای خونه داره. یه میز قدیمی و از کار افتاده رو بردارید، با یک سفره قلمکار یا حتی یک ملافه خوشرنگ بپوشونید و چندتا عکس شاد از لحظات خوشی رو روش بذارید. با هربار نگاه کردن به عکس عزیزان تون دلتون از شادی غنج می ره…
محقق ها می گن یه عکس از عزیزانتون حتما روی میز کنار تختخواب بذارید تا هربار با به یادآوردن مهر و محبت شون با احساسات مثبت به خواب برید.

شمع های وانیلی: در اینکه شمع ها نماد گرمی و آرامش هستند که شکی نیست ولی اگر زیاد حس و حال خوبی ندارید برید سراغ شمع هایی با عطر وانیل… رایحه درمانی یه علم ثابت شده و پرطرفداره، جدی بگیریدش…

دفتر خاطرات: شاید کمی عجیب به نظر بیاد ولی نوشتن احساسات و تفکرات روزانه می تونه تاثیر بسیار مثبتی روی روحیه آدمها بذاره. حتی شده یک خط یا یک جمله ولی…بنویسید. حتما هم با خودکارو  مداد و روی کاغذ بنویسید. خیلی فرق داره!

پ.ن: من رسید خریدها و قبض هایی که در طول روز به دستم می رسن رو نگه می دارم و این افکار پراکنده رو پشت اونها می نویسم. صرفه جویی تو کاغذ هم هست!

حیوانات خانگی: نگهداری کردن از حیوانات تاثیرات بسزایی در شاد کردن خونه داره. حیوانات به صاحبانشون کمک می کنن حس تنهایی رو فراموش کنن، ایزوله نشن و با تبادل محبت حالشون بهتر شه.

پ.ن: قابل درکه که چون در مملکت ما چندان نگهداری از حیوون خونگی جا نیفتاده بعضی ها بترسن یا خوششون نیاد یا حتی بعضی ها ممکنه معذوریت دینی داشته باشن و نخوان سگ نگهداری کنن. تو کشور مالزی اکثر مسلمونها از گربه نگهداری می کنن. می تونید یه گربه رو از پناهگاه های مخصوص به خونه بیارید و هم اون گربه دوست داشتنی رو از وضعیت بی خانمانی نجات بدید و هم خودتون و بچه هاتون کلی شادتر بشید. تحقیقات نشون دادن بچه هایی که از یک حیوون خونگی نگهداری می کنن در بزرگسالی مسوولیت پذیرتر و سالمتر خواهند بود.
اگر از حیوون می ترسید به طور موقت برای یکی دو هفته سرپرستی ش رو قبول کنید. معمولا آدمها بعد از این مدت به حیوون خو می گیرن و با هم دوست می شن.

خوشبوکننده ها: بو در تغییر خلق و خوی آدمها تاثیر شگرفی داره. اگر دنبال خوشبوکننده هستید ترجیحا بوی گل رو انتخاب کنید. بوی گل حالتون رو بهتر می کنه!
انجمن علوم روانشناسی معتقده که بوی گلها شادی آوره، اینجا

رختخواب: باورش برای آدمهای تنبل یه کم سخته ولی هفتاد و یک درصد مردم گفتن وقتی رختخوابشون مرتب باشه حالشون بهتر می شه. صبحها حتما رختخوابتون رو مرتب کنید…

سادگی: یه عبارتی تو انگلیسی هست می گن
Less is More
تو دکوراسیون خونه این اصل رو حتما رعایت کنید. تحقیقات نشون می دن هرچقدر خونه شلوغتر باشه استرس بیشتری به افراد و خصوصا خانمها وارد می شه چون تو ذهن اکثر ما شلوغ بودن خونه به شلختگی تعبیر می شه! یکی از اصولی هم که ما دائم یادآوری می کنیم همینه اتفاقا…
یادتون می یاد
Reuse, Recycle, Refuse, Reduce

کاهش مصرف نابجای مواد و لوازم، دور و بر خودمون رو شلوغ نکردن و ساده زندگی کردن!

راه دهم توی این لینک اصلی نیست ولی پیشنهاد خودمه که سالهاست در درمان استرس دیگران و مدیتیشن تجربه ش می کنم؛ موسیقی… هرکس ذائقه ی خاص خودش رو در موسیقی داره ولی پیشنهاد شخصی من به شماها اینه که یک آلبوم موسیقی مدیتیشن یا به هر حال بسیار آروم بی کلام  رو انتخاب کنید و در ساعتهای شلوغ و خستگی بذارید برای خودش پیش بره. موسیقی بدون اینکه متوجه بشید حال افراد خونه رو بهتر می کنه، مهمانها از شنیدن صدای موسیقی بسیار آروم حس بهتری بهشون دست می ده و خونه بسیار شادتر و زیباتر به نظر می یاد.

از همه مهمتر اینکه خونه رو آدمها شاد می کنن. تمام این راهکارها فقط پیش زمینه ی کوچیک (ولی موثری) هستند برای فراهم شدن شادی ماها که مهمترین مهره ی چیدمان زندگی هستیم.