پاسخ به یک دوست

Post ERP3

 

مثل تمامی مشاورین مدیریت من هم هفته ای دو سه تا ای میل حاوی سوالات مرتبط با آینده شغلی و کار و تحصیل دریافت می‌کنم و متاسفانه به دلیل مشغله های درسی و کاری کمتر فرصت می کنم بهشون جواب بدم. به فکرم رسید ماهی یکی از این ای‌میلها که شکل کلی‌تری داره رو انتخاب کنم و به صورت کلی و مختصر پاسخش رو با رعایت حریم شخصی افراد منتشر کنم تا اگر کسی سوال مشابهی داشت بتونه ازش استفاده کنه.

دوست عزیز

از خوندن نوشته ت دو حس و حال متفاوت بهم دست داد؛ شاد شدم که اینقدر توانمندی و تا حدی نگران که هنوز به اون چیزی که فکر می کنی لیاقت توست نرسیدی.

من مطالبی بسیار بسیار کلی برات می گم که به عنوان پیش زمینه توی ذهنت داشته باشی و قصدم از این نوشته ارائه ی پیشنهاد یا برنامه یا هیچ چیز دیگه نیست. در وهله اول دوست دارم یه سری اطلاعات که مطمئنم خودت هم ازشون آگاهی داری رو بهت یادآوری کنم. در گام دوم هدفم اینه که با خوندن هر پاراگراف از خودت بپرسی من کجای این معادله هستم و کدوم یک از این موقعیت ها درباره ی من صدق می کنه و یا کدوم یکی از این کارها رو انجام دادم یا ندادم. اگر در انتهای این نوشته بتونی سوالهایی که از خودت می پرسی رو دقیق تر و هدفدارتر بپرسی، من به هدفم رسیده م. نوشته هایی درباره ی چگونگی انجام این مراحلی که توصیف خواهم کرد رو کم کم آماده خواهم کرد و به مرور منتشر می کنم ولی قبل از اون دوست دارم پیش زمینه ی اون مطالب در ذهنت رنگ بگیرن که به هر مطلب مرتبطی برخوردی بدونی شاهراه اصلی چیه و کدوم مطالب به دردت خواهند خورد. در نهایت این نوشته فقط و فقط یک چهارچوب کمرنگ در ذهن تو خواهد کاشت.

عزیزدل، در مدیریت استعداد چند بخش مجزا و در عین حال بسیار درهم تنیده مطرح می شن؛ گام اول شناسایی توانمندی ها، گام دوم توسعه و بهبود توانمندی ها و نقاط ضعف و گام سوم نحوه ی ارائه ی توانمندی ها به دیگران

در گام اول در کنار مباحث مختلف خودشناسی و تعمق در خویشتن و …(که عمدتا راه های کیفی محسوب می شن)، یک سری آزمونها و پرسشنامه های خودشناسی وجود دارن که می شه با توجه به نتایج اونها تا حدی از توانمندی ها و ضعف هامون اگاه بشیم. گرچه نتایج این آزمونها صددرصد درست نیستند و همیشه درصد خطای معقولی برای اونها در نظر می گیریم، به شخصه معتقدم تا حد زیادی به پیدا کردن شاهراه اصلی زندگی کمک می کنن. یک نکته ی مهم و مغفول در این پرسشنامه ها البته اینه که چون خود ما این پرسشنامه ها رو پر می کنیم، در واقع جوابهایی به دست می یان که تا حد زیادی درباره ی فردیه که ما تصور می کنیم هستیم و نه لزوما اونچه که هستیم! بسیاری از ما خودمون رو (بسته به دیدگاه و میزان اعتماد به نفس مون)  بهتر و بدتر از اوچه که هستیم تصور می کنیم و این موضوع در اون پرسشنامه های خودشناسی که به صورت “خوداظهاری” پر می شن خودشون رو نشون می دن. راه حل علمی این مساله البته در پرسشنامه های معتبر روانشناسی اضافه کردن یک سری سوالات خاص برای سنجش میزان واقع بینی افراده. در واقع دلیل اصلی اینکه ما پرسشنامه های شخصیت شناسی معدودی داریم که قابل استناد، کاربردی و قابل تعمیم دادن باشن همینه. هر پرسشنامه باید بارها و بارها در شرایط تعریف شده تست بشه تا ثابت بشه که می شه برای تمام افراد ازش استفاده کرد. (اگر دوست داری درباره ی برداشت آدمها از توانمندی هاشون،کمی بیشتر بدونی می تونی در گام اول مبحث پنجره ی جوهری رو سرچ کنی. مطالب مفیدی درین باره پیدا خواهی کرد). پرکاربردترین پرسشنامه های شخصیت شناسی که در حال حاضر استفاده می شه، تست مایربریگز یا ام بی تی آی، تست بیگ فایو و …هستن که حتما باید توسط شرکت ها یا افراد معتبر و دوره دیده تفسیر بشن.

 

گام دوم: بهبود توانمندی ها

شناختن توانمندی ها اگر برنامه مشخصی برای بهره برداری و بهبودشون نداشته باشیم قطعا تغییری در وضعیت فعلی ما ایجاد نخواهند کرد. هدف غایی از شناخت توانمندی های فردی اینه که بدونیم با چنین توانمندی هایی چه باید کرد و چطور می شه وضعیت مطلوب تر و در نهایت رضایت بیشتری در زندگی فراهم کرد. برای رسیدن به این منظور باید چند کار اساسی و بنیادین انجام بدیم:

  • هدف غایی زندگی مون رو توی ذهن و بعد روی کاغذ به صورت شفاف ترسیم و تبیین کنیم
  • اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت رو برای رسیدن پله پله به هدف غایی به صورت چند بعدی تعیین کنیم
  • منابع درونی و بیرونی در دسترس و یا قابل دسترسی رو ارزیابی و بررسی کنیم
  • برای رسیدن به اهداف موردنظر برنامه ریزی کنیم. مثلا با توجه به توانمندی ها و نقاط ضعف مون تخصصی که نیاز داریم (شامل دانش و مهارت) به دست بیاریم
  • سیستم های انگیزشی کارآمد طراحی کنیم
  • برنامه ی بهبود مستمر تنظیم کنیم

 

گام سوم:

توانمندی های ما حتی اگر برترین و بهترین در نوع خود باشند، تا وقتی به شکل مناسب و در جای صحیح ارائه نشن ارزش افزوده یی برای ما به همراه نخواهند داشت. همونطور که قبلا اشاره کردم، بعد از اینکه اهداف و برنامه ها مشخص شدن، برای بهبود مستمر یه نقشه طراحی می کنیم که شامل دانش و مهارتهای مورد نیاز برای پیشرفت باشه. یکی از این مهارت ها که باید حتما در برنامه گنجونده بشه مهارت شیوه ی ارائه و بازاریابی تخصص ماست. اینکه چطور رزومه بنویسیم، مصاحبه های کاری رو چطور پیش ببریم، در محیط کار چطور مقبولیت خودمون رو افزایش بدیم، شبکه ی کاری و دوستی مون رو چطور گسترش بدیم و چطور از این شبکه ها بهره برداری کنیم یا چطور نظر مثبت کارفرما و مشتری رو جلب کنیم هر کدوم مباحث مهم و سرنوشت سازی در زندگی کاری و شخصی ما خواهند بود. معمولا برای بهبود این مهارتها من به اطرافیانم پیشنهاد می کنم یک برنامه ی چندجانبه طراحی کنن:

  • درباره ی این مهارتها اطلاعات کسب کنن، مثلا کتاب بخونن یا فیلم ببینن یا…
  • درباره ی مباحثی که یاد گرفتن و اطلاعات جدید با همفکرها و دوستان خودشون به تبادل نظر بپردازن و یا حتی براشون درباره ی این مسائل جلسه ی توضیح یا تبادل اطلاعات بذارن
  • در عمل شیوه های متفاوت رو اجرا و بازسازی کنن

بطور مثال درباره ی فروش محصول خودتون مطالبی درباره ی شیوه های فروش بخونید یا تماشا کنید، درباره ی اطلاعاتی که به دست آوردید با دوستان تون حرف بزنید یا حداقل اطلاعات رو به زبان خودتون بازنویسی کنید و وارد عمل بشید مثلا سعی کنید محصول رو ابتدا به شیوه های مختلف به دوستان تون بفروشید و از اونها بازخورد بگیرید (ترتیب این مراحل بسته به شیوه های یادگیری ترجیحی شما متفاوت خواهد بود.)

از صمیم قلب امیدوارم موفق باشید