از رنجی که می‌بریم

دوست داشته باشیم یا نه، نحوه‌ی پوشش ما حرفهای زیادی برای گفتن داره! حتی در کشور ما که اصولا انتخاب و آزادی کلمات مهملی به نظر می‌رسند و با اینکه ما زیر خروارها باید و نباید و مصلحت‌های من‌درآوردی و دیگرخواسته‌ی تحمیلی له می‌شیم (زن و مرد نداره راستش، همه له می‌شیم، زنها له‌تر می‌شن)، باز هم وسط انتخاب مابین توسری و روسری و… باریکه‌ای از گزینه‌های شادتر، رهاتر و زیباتر برامون می‌مونه که آگاهانه باید با هدف احترام به خود انتخابشون کنیم و رواجشون بدیم به نظرم.

یکی دو ماه پیش عکسی فرستادم برای یک مرکز آموزشی که قرار بود اونجا تدریس داشته باشم، همون عکس معروف با روسری قرمز رو که همه‌جا می‌فرستم و پیام آمد که عکس پوشیده‌تر بفرستید. ترجیح‌شون عکس با روسری تیره بود. (به هر حال عکس خلاف قانون که نبود، بین توسری و روسری مصلحت‌اندیشانه روسری رو انتخاب کرده بودم.)

سوالی که اون روز از خودم پرسیدم این بود که اصلا چرا به خودشون اجازه می‌دن در مورد همچین چیزی نظر بدن؟ این دستور یعنی من نازلی ابراهیمی صلاحیت این رو دارم که به دیگران بگم در سازمان چطور با کارکنان رفتار کنید اما صلاحیت ندارم حتی برای رنگ پوشش خودم تصمیم بگیرم؟ می‌دونید که قوانین پوشش سازمانی زیر نظر دپارتمان سرمایه‌های انسانی وضع می‌شن پس من یقینا می‌دونم پوشش و قوانینش یعنی چه…

در آنسوی ماجرا…

چند روز پیش در جمعی از مدرسین، در مورد تهیه‌ی برنامه‌ی آموزشی با یکی از افراد موفق و شناخته‌شده صحبت می‌کردیم. بین حرفهاشون گفتن ببین چهار تا دختر و پسر خوش‌تیپ و داف بیارید مجری و مدرس بشن، عین آب خوردن مخاطب می‌ریزه رو سر برنامه‌ها!

عرض کردم برنامه‌ی ما آموزش مدیریت و رفتار حرفه‌ایه، آموزش آپشن‌های لذت تنانه رو ایشالا افراد دیگه انجام می‌دن، تو رسالت کاری بنده نیست حداقل!
مدرس کنار من اشاره‌ای کرد که رها کن، سخت نگیر
مدرس دیگری از اون طرف میز پرسید یعنی ما زشتیم؟


تمام راه برگشت، کلافه بودم…
وقاحت در درون تک‌تک ما تکثیر شده! به همین راحتی و هرزگی!

برچسب ها: بدون برچسب

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *