این روزها با پررنگ شدن ego ی آدمها و تبلیغات پایان ناپذیر مبتنی بر اهمیت تک تک آدمها به نظر می رسه اون چیزی که بیشتر از هر استراتژی دیگه ای مشتری ها رو به شما جذب می کنه، استراتژی برقراری ارتباط عاطفی و ساختن رابطه شخصی با مشتریه. مسلمه که کسب و کاری که رشد می کنه نمی تونه با تک تک مشتری ها رابطه فردی و صمیمی برقرار کنه ولی راهکارهایی وجود دارن که می تونن شما رو در هر اندازه سازمانی که باشید در ذهن مشتری ماندگار کنن.
امروز ای میلی از انجمن مدیران مالزی دریافت کردم که عنوانش این بود:
We Miss You
اکثر ای میل های انجمن اطلاع رسانی در مورد کلاسها و کارگاه هاست و من معمولا هر دو سه هفته یک بار ای میلها رو باز می کنم و می خونم ولی این بار به محض دریافت ای میل به خودم اومدم که نه تنها ای میل رو باز کردم و دارم می خونمش بلکه لبخند هم می زنم!
البته که این ای میل دلتنگی برای یادآوری این بود که حق عضویت سالانه فراموش نشه و ما دلمون براتون تنگ می شه اگر دیگه عضو خانواده بزرگ مدیران مالزی نباشید و فلان ولی خب تیترشون در کنار واکنش “وا” گفتن من واقعا کار کرد و از سر کنجکاوی هم شده من ای میل رو خوندم ببینم کی دلتنگ من شده! در واقع بازاریابی عاطفی موفقی بود، سریع حق عضویتم رو پرداخت کردم!
سازمانهایی که از مرحله کوچیک (متکی به افراد) به مرحله متوسط و بزرگ (مبتنی بر سیستم) می رسن معمولا سازو کارهایی باید اتخاذ کنن که اون رابطه فردی و صمیمی قبلی با مشتری ها مخصوصا مشتری های قدیمی خودشون رو حفظ کنن. درسته که وقت و حجم کارها اجازه نمی ده مدیر ارشد با تک تک مشتری ها در ارتباط نزدیک باشه ولی برنامه ریزی برای آگاه سازی و آموزش و در نهایت محول کردن وظایف “ارتباط سازی” با مشتری به مدیران میانی می تونه از نکات کلیدی برای ارتقای رضایت مشتری ها باشه. آدمها دوست دارن فکر کنن تنها مشتری شما هستن و از همه دنیا مهمترن! من همیشه می گم دوره پادشاه بودن مشتری ها گذشته، الان همه دنبال دوست می گردن!