سازمانها در مراحل مختلف عمر حرفه ای خود، آزمونهای متفاوتی را از سر می گذرانند. ماهیت این آزمونها هرچه باشد، فارغ از انرژی و زمانی که به خود تخصیص می دهند، دارای یک وجه تشابه خاص است و آن اینکه پس از تمام این آزمونها می توان پاسخ مثبت یا منفی به این سوال داد که آیا سازمان به حد کافی پویا و روزآمد هست یا خیر… شکست در هر چالش مدیران هوشمند را به دوباره کاوی موقعیت فعلی سازمان فرامی خواند چنانکه پیروزی در آن نمایانگر درستی عملکردهای پیشین و موید مناسب بودن تصمیمات اتخاذ شده می باشد.
در دهه های پیشین رویکرد سازمانها به سیر متوالی این آزمونها، رویکردهای واکنشی و سخت کوشی مداوم بوده است ولی در دهه حاضر این روند شکل بسیار پیچیده تری به خود گرفته است؛ چنانکه تصمیم های واکنشی مدیران (هرچقدر سریع) نمی تواند پاسخگوی چالش های پیچیده و در هم تنیده کنونی باشد. هم از این روست اگر در ادبیات مدیریت سازمانی واژه “واکنش” جای خود را به “کنش” و “سخت کوشی” جای خود را به “کار هوشمندانه” و واژه های متناسب با این نگرش داده است. مدیران هوشیار و موفق می دانند که آمادگی برای پیشامدهای مختلف در کسب و کار دیگر به قدر کافی “خوب” نیست و سازمانهایی برگ برنده را به دست خواهند آورد که نه برای واکنش به اتفاقات بلکه برای شکل دادن به آنها آماده باشند و در هر گام بتوانند استراتژیهای منعطف و شکل دهنده بازار ارائه نمایند. در واقع هویت سازمانهای کنونی اعم از تولیدی یا خدماتی و …. با ساختن فضای واکنش ها تعریف می گردد نه با تصمیماتی در پاسخ به کنش ها.
سازمانهای موفق و پویا دریافته اند که انداختن تاس به میان میدان هرچقدر هم سریع و ماهرانه انجام گیرد، همچنان ریسک از دست دادن بازار و نیافتن پاسخی مناسب و درخور را در خود نهان می دارد و تنها راه حل پیش روی هر سازمان زنده برای بقا و نجات در آشفته بازار تجارت و فنآوری، آفریدن و خلق بازار و نیازهای جدید است.
شاید امروز باید سوالها را جور دیگری پرسید چرا که ماهیت پاسخها دگرگون گشته است….
هنر پرسشگری
با
بدون دیدگاه